رأی میدهم ... ، پس هستم / واکاوی نظریه قهر انتخاباتی
انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری در سال 1400 از همان آغاز دستخوش حوادث بود، نتیجه تأیید صلاحیت نامزدهای این دوره و حذف بسیاری از سیاستمداران نامدار از احزاب مختلف و پرطرفدار و نیز حذف برخی چهرههای محبوب در میان گروههای مردمی، تعجببرانگیز و ناخوشایند بود. بسیاری از گروههای مردمی به این رویه شورای نگهبان خرده گرفتند و تأیید چهرههای برجسته یک سلیقه سیاسی خاص را مانع از شکلگیری رقابت صحیح و مطابق با تمایل و سلیقه تمامی افکار سیاسی دانستد.
این روند با اصرار شورای نگهبان بر تصمیم خود ادامه داشت و در بخش وسیعی از جامعه موجب احساس بی رغبتی برای شرکت در انتخابات گردید تا جایی که صحبت از تحریم انتخابات و قهر جمعی با صندوق رأی مطرح گردید.
گروههای مدافع تحریم انتخابات سه دسته هستند، دسته اول ومانند همیشه شامل براندازان و دشمنان بقای جمهوری اسلامی است، دسته دوم افراد قابل توجهی از جامعه که سلیقه و تمایل سیاسی آنان نمایندهای در میان نامزدهای انتخابات 1400 نداشت و دسته سوم گروه موسوم به قشر خاکستری جامعه که به دلایل مختلف قصد مشارکت در فعالیتهای سیاسی مرتبط با جمهوری اسلامی را ندارند و البته برانداز نیز نیستند.
بیشتر بخوانید: وقایع نگاری یک اعتراف تلخ تاریخی + ویدئو و واکنش ها
استدلال عمده تحریمکنندگان انتخابات وضعیت موجود سیاسی و مهمتر از آن گمانشان به مهندسی انتخابات است -که البته اگر از حق نگذریم شواهد قابل توجهی نیز در این زمینه دارند-، این افراد معتقدند نتیجه انتخابات از پیش تعیین شده و گروهی خاص از ابتدا صحنه را به گونهای طراحی کردهاند که برنده انتخابات مشخص باشد.
بدون توجه به صحت این استدلال که دلایل نقض بسیاری مانند انتخابات سال 76 با اوصاف و شرایط مشابه دارد، بررسی ریشه اعتقاد به قهر با صندوق رای و یا تحریم انتخابات و تبعات آن جالب توجه است.
طناب پوسیده براندازان
در این زمینه سخنان براندازان قابل توجه و بررسی است، این گروه که عمده طرفداران آن در خارج از کشور و در سایه حمایتهای همه جانبه دشمنان جمهوری اسلامی روزگار میگذرانند، استدلال میکنند که روی کار آمدن جریان سیاسی تندرو و یا همان اصولگرایان، موجب سقوط نظام سیاسی ایران میشود. براندازان بر این باورند که تسلط این جریان سیاسی موجب نارضایتی داخلی و شکلگیری اجماع جهانی بر علیه ایران میشود و این جریان، حکومت را به سوی سرنگونی سوق میدهد، به همین دلیل مردم معترض نباید در انتخابات شرکت کنند زیرا ممکن است در سایه این مشارکت فردی مسلط بر ریاست قوه مجریه شود که بازی سرنگونی را دچار اخلال نماید. از همین روی اهانت و حمله اینان به سیاستمداران میانهرو و اصلاحطلب شدت بیشتری دارد.
حال باید گفت به هر میزان که از اوضاع سیاسی ناراضی باشیم، طناب براندازان پوسیدهتر از آن است که بتوان به آن متوسل شد. گروهی که نان خود را از معارضه با ایران به دست میآورند و شبکهها، سایتها، کمپینها و تمامی امکاناتی که در اختیار دارند به دلیل مبارزه بر علیه نظام اسلامی ایران است، نمیتوانند درباره نجات کشور از هر مسیری که باشد صادق باشند. اتفاقا تجربه ثابت کرده است که دولت ایران هر چه بیشتر تحت نفوذ تندروها بوده است، تنور بازار براندازان داغتر بوده و روغنشان چربتر، پس به جاست که از پیشنهادها و استدلالهایشان نتیجهای معکوس برداشت کرد.
بیشتر بخوانید: بیانیه جدید علی لاریجانی / ظفر نزدیک است
تحریمگران داخلی و دغدغه مهندسی انتخابات
اما گروه دوم از بدنه جامعه ایرانی و قشری قابل احترام و با دغدغههایی بهجا و قابل توجه هستند. این گروه که فعلا قهر با انتخابات را گزیدهاند، بر این باورند که زمین و زمان به گونهای طراحی کردهاند که فرد و جریانی خاص به ریاست جمهوری دست یابد، رد صلاحیتهای شورای نگهبان و بهرهمندی از امکانات فراوان تبلیغی از جمله تبلیغات جهتدار صدا و سیما از استدلالها آنان است.
حتی اگر با این گروه قابل توجه جامعه همذات پنداری کنیم و اگر –تأکید میشود که «اگر»- توجیهاتشان را نیز تصدیق نماییم، باز هم باید گفت که روش آنان برای اعتراض به این روند، راه درستی نیست و قهر با انتخابات هیچ دستآوردی جز پیروزی همان شخص ادعایی ندارد.
به نظر پاسخ این گروه معادله سادهایست، شرکت نکردن مساوی است با پیروزی همان فردی که او را نمیخواهید پس شما هم جزو همان زمان و زمینی هستید که برای پیروزی فرد خاص، دست به دست هم دادهاید. علاوه بر اینکه اگر واقعا موضوع اعتراض، تصحیح روند سیاسی موجود است، باید گفت که اصلاح فقط با کنشگری و انجام فعل محقق میشود نه با ترک فعل.
اتفاقا در چنین مواقعی حضور در رأیگیری و انتخاب فردی غیر از خواسته طراحان ادعایی انتخابات، پاسخی به جا و مؤثر خواهد بود. حتی اگر این آرا منجر به پیروزی وی نشود ولی در نهایت، نشانهای بارز در اعتراض به جریاناتی است که ما فکر میکنیم انتخابات را مهندسی کردهاند.
بیشتر بخوانید: پوستر عجیبی که هواداران جلیلی پس از انصرافش منتشر کردند: حذف گزینه!
در هرحال شرایط به گونهای است که اگر با انتخابات قهر کنیم گویی موجودیت خود را نفی کردهایم و به جماعت انحصارطلب فضا دادهایم که هر گونه میخواهد بتازد و هر که را میخواهد به ریاست برساند. اینجاست که به مثابه شعار رنه دکارت که برای اثبات موجودیت میگفت: «میاندیشم، پس هستم» مردم ایران و نیز آنانی که اقدامات برخی نهادها را مغایر با ماهیت و نقش خود در انتخاب آینده کشورشان دیدهاند، برای اعتراض، اعلام موجودیت و نمایش توان تأثیرگذاری خود، باید فریاد بزنند که: رأی میدهم...، پس هستم.