تفاوت بین فرزندآوری در گذشته و امروز در ابعاد مختلف قابل بحث است: از جهت تمایل به فرزندآوری؛ نقش والد بودن؛ مسائل عاطفی، اقتصادی، تربیتی، اثر اشتغال، بسترهای جامعه و... اما آنچه در این یادداشت به آن میپردازیم «فرایند بچه دار شدن است»!
تصمیم به فرزندآوری
فرزندآوری که روزی امری طبیعی محسوب میشد؛ در شرایط اجتماعی جامعه مدرن، تبدیل به پروژهای پیچیده شدهاست که والدین باید پیش از بارداری تا مدت نامعلوم برای آن برنامه و استراتژی... داشته باشند.
متخصصان مدام در انواع رسانه، استانداردهای مادری و پدری را گوشزد میکنند و والدین محکوم به ارائه خدمات به فرزند هستند.
در قانون جدید، مردم در دنیای مدرن فقط میتوانند تعدادی فرزند بیاورند که از نظر مالی بتوانند آنها را تامین کنند.
پروژه از «تصمیم» برای فرزندآوری آغاز میشود. زن و مرد باید در گفتگویی دوسویه، با بررسی جوانب موضوع، برای بچه داشتن به توافق برسند؛ این گفتگوها میتواند از وجود اتاق شخصی برای فرزند شروع شده تا نحوه نگهداری، برنامه ریزی برای تعطیلات، تهیه اسباب بازیهای متنوع و ایجادبسترهای شکوفایی استعداد و تواناییهای کودک ادامه داشته باشد.
البته در بسیاری از موارد، زوجین در سطح جهان، به خاطر «عشق به فرزند» تصمیم میگیرند بچهدار نشوند! آنان در دیدگاه خود به مسائلی چون محیط زیست، امنیت شغلی و مالی کودک در آیندهی نامشخص، محیط ناامن و... مياندیشند و تصمیم میگیرند در «انتخابی مسئولانه» به فرزندآوری «نه» بگویند.
اگر تصمیم زوجین بر فرندآوری باشد؛ وارد مرحله بعد می شوند؛ مرحله کسب اطلاعات و دریافت آموزش آغاز میشود؛ جامعه مدرن چنان مسئولیت سنگینی از والدگری بر عهده افراد گذاشته که کوچکترین قصوری بخشودنی نیست؛ از چند ماه قبل، مادر و حتی در مواردی پدر، تحت نظر پزشک قرار میگیرند تا در صحت و سلامت کامل باشند؛ تجویز انواع ویتامینها، پرهیزهای غذایی،آزمایشهای مختلف و پیشگیریهای گوناگون انجام می شود.
کلاسهای بارداری، تربیت فرزند؛مطالعه کتاب و مجله و .... آغاز میشود.
مرحله بارداری، با محوریت فرزند طی میشود؛ همهچیز حول محور سلامت جسمی و روانی جنین تعریف میشود. از غذایی که مارد میخورد تا محیطی که زیست میکند، آهنگی که گوش میکند و ... کاملا کنترل شده هستند. حتی نحوه تعامل با جنین آموزش داده میشود(مثلا هرروز برایش شعر بخوانید و...)
فرایند زایمان، بارها و بارها آموزش داده میشود؛ این محدویت ها پس از تولد فرند همچنان بر مادر وارد میشود؛ چون قرار است شیری که به نوزاد میرسد بهترین شیر باشد... و این روند هر روز پیچیدهتر میشود.
همه اینمراقبتها برای آن است که فرزندان در آینده تبدیل به شهروندانی مسئول شوند. بتوانند سرنوشت خویش را به دست بگیرند و البته از پدران و مادران خود جلوتر باشند..
کافمن معتقد است «خانواده امروزی خود را زیرفشار بار مراقبت از کودک در تاریخ بیرقیب میبیند.»
فرهنگ کودکمحور
امروز «کودک» کسی است که مراقبت از او کار سختی است!
در دنیای امروز صاحب بچه بودن کافی نیست کودک باید پرورش داده و بزرگ شود.
تمایل رو به ازدیادی در میان مردم برای تبدیل کردن دوره کودکی به یک «پروژه تربیتی در خانواده» وجود دارد که موجب شکلگیری «فرهنگ کودکمحور» شده است. ارزشی مهم در خانوادههای طبقه متوسط تحصیل کرده که در قالب مسائل آموزشی به مادران طبقه کارگر و پایین جامعه انتقال داده میشود.
کودک مخلوقی وابسته در نظر گرفته میشود که همواره به فردی بزرگسال برای تعریف خود و اداره مسائل جاری و اینده، روحی و فیزیکی نیازمند است.
همه امور زندگی، ابزار پرورش کودک است؛ حتی عشق مادری.
محبت کردن تبدیل به یک برنامه آموزشی می شود یعنی از حالت طبیعی و غریزی خود به شکل «وظیفه» در میآید.
انتظارات از والدین چنان بالاست که بامنابع مالی، صبر، زمان و انرژی کمی که آنان در اختیار دارند همسو نیست. در این نقطه والدین اسطح علایق، نیازها و منافع خود را پایین میآورند. روابط زوجین تغییر میکند زیرا زمان و انرژی برای یکدیگر ندارند و «عشق رقیب» پا به زندگی زوجین میگذارد. در این فرایند پیچیده فرزنداوری و تربیت فرزند؛تناقضات زیادی نهفته است...