نحضرت خِضر یکی از اولیای الهی است که برخی او را پیامبر نیز دانستهاند. او همان شخصیت اسرارآمیزی است که در داستان قرآنی سوره کهف، موسی(ع) را با سه عمل به ظاهر ناپسند اما پر از حکمت، درسهای عمیقی از علم لدنی و رازهای غیب میآموزد.
داستان دیدار موسی(ع) با حضرت خضر در سوره کهف، یکی از شگفتانگیزترین روایات قرآنی است که طی قرنها الهامبخش عارفان، مفسران و اندیشمندان اسلامی بوده است.
حضرت خضر(ع) ، بنده صالح دارای علم لدنی
حضرت خِضر یکی از اولیای الهی است که برخی او را پیامبر نیز دانستهاند. نام او به صراحت در قرآن کریم نیامده، اما بر اساس احادیث متعدد، او همان بنده صالحی است که داستان دیدار موسی با او در آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف آمده است.
در این آیات، خضر به عنوان کسی که از سوی خداوند دارای «علم لدنی» است توصیف شده و به تعبیر قرآن «عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتیناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» (بندهای از بندگان ما که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود بدو دانشی آموخته بودیم) معرفی شده است.
داستان قرآنی موسی و خضر یکی از اسرارآمیزترین روایات قرآن است. بر اساس این داستان، موسی(ع) به اصرار و درخواست خود، همراه خضر(ع) میشود. خضر(ع) با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی نپرسد، این همراهی را میپذیرد.
در طول این سفر، خضر سه عمل به ظاهر ناپسند انجام میدهد: کشتی عدهای مستمند را سوراخ میکند، پسر بچهای بیگناه را میکشد و در روستایی که به آنان غذا ندادند، دیواری مخروبه را تعمیر میکند. موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض میکند و همین اعتراضات سبب جدایی این دو میشود. سرانجام خضر(ع) تأویل و علت کارهای خود را بیان میکند و نشان میدهد که هر کدام از این اعمال به ظاهر ناپسند، حکمتی عمیق داشته است.
نام و نسب
دربارهٔ نام و نسب خضر(ع) در منابع تاریخی اسلامی اختلاف زیادی وجود دارد. ابن حبیب (متوفی ۲۴۵ق)، از قدیمترین مورخان مسلمانی که از خضر نام برده، او را از اَعقاب اسحاق نبی دانسته و نامش را خَضرون بن عَمیایل ذکر کرده است. ابن قتیبه (متوفی ۲۷۶ق) به نقل از وَهَب بن مـُنَبّه نام خضر را بَلیا پسر مَلکان که پادشاهی بسیار بزرگ بوده آورده و نسب او را در نهایت به نوح پیامبر رسانده است.
مَقدِسی (متوفی بعد از ۳۵۵ق) نیز براساس اقوال مختلف، خضر را با پیامبرانی چون ارمیا یا الیسَع یکی دانسته و به نوشتهٔ وی، بسیاری از مردم او را پسرخاله و وزیر ذوالقرنین میدانند. از جمله اقوال غریب دربارهٔ نژاد و نَسَب خضر آن است که گفتهاند پدر یا مادر او ایرانی یا رومی بوده یا اینکه او فرزند فرعون زمانِ حضرت موسی(ع) است یا حتی برخی او را فرزند بلافصل حضرت آدم(ع) شمردهاند.
دلیل نامگذاری
نام خضر به دو صورت خِضْر و خَضِر آمده است. بنابر نقلهای متعدد، نام یا لقب خضر برای او از اینروست که وی بر هر جا که بنشیند یا نماز بگزارد زمین زیر پا و اطراف آن سبز و خُرَّم میشود، که این نشان از برکت وجود او در طبیعت و عالم ماده است.
دیدگاههای مفسران
در میان مفسران، مقاتلبن سلیمان را میتوان سرچشمه عناصر گوناگون داستان موسی و خضر دانست. وی در تفسیر خود بهویژه در پی تعیین دقیق مکانهای سفر موسی و خضر و تبیین انگیزههای آن بوده و نامخضر را «الیسع» دانسته، زیرا علمش به «وسعت» شش آسمان و زمین است.
او گفته است خضر در جایی میزیست که دو رود رَسّ و کرّ در آن سوی سرزمین آذربایجان به هم میپیوندند و به دریا میریزند. مُقاتِل «رحمت» را در آیه ۶۵ سوره کهف به نبوت تفسیر کرده و خضر را، همچون موسی، نبی دانسته است.
فخر رازی (متوفی ۶۰۶ق) با تفصیل بیشتری مسائل و موضوعات مرتبط با این داستان را از ابعاد گوناگون بررسی کرده است. از جمله اینکه موسی در این آیات مسلّماً موسی بن عمران پیامبر صاحب تورات بنیاسرائیل است، زیرا بنابر استدلال ابوبکر قفّال مروزی (متوفی ۴۱۷) اگر موسای دیگری منظور بود، باید قراین و صفات متمایزکنندهای برای او ذکر میشد.
وی به موضوعات دیگری نیز توجه کرده است، از جمله لطایف مربوط به استادی و شاگردی، دو مسئله کلامی استطاعت و عصمت انبیا، و بحث فقهی دربارهٔ اباحه یا استحباب یا وجوب اطعام.
منابع حدیثی
در جوامع حدیثی اهل سنت آمده است که این داستان قرآن از همان سالهای نخستین توجه مسلمانان را جلب کرده و سؤالات و اختلافاتی میان صحابه و تابعین برانگیخته بود. بنابر حدیثی در صحیح بخاری و صحیح مسلم، موسی(ع) در میان گروهی از بنی اسرائیل بود که ناگهان مردی نزد او آمد و دربارهٔ داناترین مردم از او سؤال کرد. موسی(ع) خود را داناترین دانست اما وحی آمد که بنده خدا خضر(ع) داناتر است، و خداوند آن ماهی را نشانه راه دیدار او قرار داد.
در منابع حدیثی شیعه نیز مطالب متعددی دربارهٔ خضر(ع) نقل شده است. بر اساس حدیثی از امام صادق(ع)، مسجد سهله در کوفه محل همان صخرهای است که ظهور خضر(ع) بر حضرت موسی در کنار آن صورت گرفته است.
با توجه به این حدیث، احتمالاً در آیات مربوط، مقصود از «مجمعالبحرین» دجله و فرات است. ابنبابویه در عیون أخبار الرضا حدیثی نبوی را روایت کرده که براساس آن، خضر در هیئت پیرمردی بلندقد و تنومند با ریش انبوه بر پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) که در حال راه رفتن در یکی از کوچههای مدینه بودند وارد میشود و با آنها گفتگو میکند.
مجلسی در جلد سیزدهم بحارالانوار بابی را به داستان موسی و خضر اختصاص داده و ۵۵ روایت را در این باب درج کرده است که بخشی از آنها به نقل جزئیات ملاقات موسی و خضر و بخشی به مضامینی چون تعیین هویت خضر و پیامبر بودن او، حاضر شدن او نزد اهل بیت(ع) و تسلیتگویی به آنان برای وفات پیامبر اسلام، همراهی او با ذوالقرنین در جستجوی چشمه حیات و زنده بودن او اختصاص دارد.
نبوت و ولایت خضر
مسئله نبوت خضر از جمله مسائل اختلافی در میان مفسران است. فخررازی شش دلیلی که مفسران برای اثبات نبوت خضر(ع) آوردهاند را رد کرده است. شیخ طوسی از ابو علی جبائی و رمّانی (درگذشت ۳۸۴) نقل میکند که خضر(ع) پیامبر است و از ابن اخشید (درگذشت ۳۲۶) رأی مخالف این نظر را نقل میکند، اما خود اظهار نظری ندارد.
ثعلبی خضر را پیامبری با عمر طولانی میداند که از نظر مردم پنهان است. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان نیز در جمعبندی آیات و روایات دربارهٔ حضرت خضر، ایشان را پیامبر خدا میداند که عمر طولانی کرده و هنوز زنده است. در مقابل، بغوی معتقد است که خدا از طریق الهام علم باطنی را به خضر عطا کرده و نزد بیشتر اهل علم او پیامبر نیست.
طبق روایات، حضرت خضر مثل حضرت عیسی(ع) زنده است و مطابق روایتی او مونس امام عصر در زمان غیبت است. در کتابهای شیعه احادیث متعددی دربارهٔ شخصیت خضر، ماجرای دیدارش با حضرت موسی و نیز حضورش نزد حضرت محمد(ص) و امامان نقل شده است.
جایگاه خضر در نوشتههای عارفان
خضر در نوشتههای صوفیانه و ادبیات عرفانی جایگاهی ویژه دارد. اعمال خارقالعاده وی در سفر با موسی موضوعی مهم و اثرگذار در سیر ادبیات عرفانی اسلام است، تا جایی که میتوان گفت داستان اسطورهای موسی و خضر منشأ بیشتر داستانهایی است که بعدها دربارهٔ سفرهای عرفانی همراه با راهنمایی روحانی نوشته شده است. در ادبیات صوفیانه و اشعار فارسی، خضر مرشد و راهنما و دارای مقام ولایت بوده و به سرچشمه حیات دست یافته است.
بخشهای مختلف این داستان منبعی برای برداشتهای ذوقی صوفیانه و استعارات ادیبانه بوده است. مولوی با الهام از این داستان، جسم صوفی را به کشتیای مانند میکند که باید شکسته شود و با عشق خضر ترمیم گردد. ابن عربی میان اعمال سهگانه خضر در مسیر سفر با حوادث زندگی موسی ارتباط برقرار کرده است: سوراخ کردن کشتی با نجات یافتن موسی به هنگام نوزادی از رود نیل، کشتن نوجوان با قتل قبطی به دست موسی، و درخواست نکردن مزد برای بازسازی دیوار با آب کشیدن موسی از چاه برای دختران شعیب در مَدْین.
به نوشته ابنعربی، خدا پس از وفات پیامبر اسلام چهار تن از رسولان را به جسم زنده نگاه داشت: ادریس(ع) ، الیاس(ع) ، عیسی(ع) و خضر(ع) . قدمای صوفیه غالباً به خضر(ع) به عنوان شخصی معین که زنده است معتقدند و برخی از آنان مدعی دیدار و مصاحبت با او یا تعلم نزد اویند. حکایات و اقوال متعددی دربارهٔ دیدارهای صوفیان با خضر در کتابهای آنان ذکر شده است. بنابر حکایت عطار نیشابوری، خضر فردی ناشناس و با هیبت بر ابراهیم ادهم (درگذشت ۱۶۱) ظاهر میشود و او را نصیحت میکند و براساس حکایتی دیگر، خضر اسم اعظم را به او میآموزد.
نجم رازی (متوفی ۶۵۴) با استناد به آیه ۶۵ سوره کهف، خضر را دارای پنج مرتبه دانسته است: عبدیت، قبول بیواسطه حقایق از خداوند، دریافت رحمت خاص از مقام عندیت، شرف تعلم بیواسطه علوم، و دریافت بیواسطه علوم لدنّی. به نوشته او موسی علم تورات را به واسطه الواح از خدا دریافت کرد و یکی از فواید همنشینی با خضر برای موسی آن بود که دلش شایستگی کتابت بیواسطه حق را مییافت. البته همه صوفیان بر این نظر نیستند و ابونصر سراج رأی کسانی را که داستان موسی و خضر را دالّ بر نقص موسی و فضل خضر دانستهاند قاطعانه رد کرده و صریحاً انبیا را برتر از اولیا شمرده است. از میان صوفیان شیعی نیز سید حیدر آملی (متوفای بعد از ۷۹۴) در نص النصوص برای خضر مقامی جز نبوت قائل نیست و او را در ردیف انبیا، پس از لقمان و پیش از الیاس، قرار داده است.
ابن ابی جمهور احسائی (زنده در ۹۰۴) در تأویل طول عمر خضر، مراد از نهرها در قرآن را «علم حقیقت» میداند که زندگانی ابدی حقیقی به برکت آن حاصل میشود و در حقیقت خضر علیهالسلام از این آب نوشیده است. سرچشمه این آب، چشمه ولایت و منبع خلافت الهی است و هر که از آن بنوشد تا ابد باقی میماند و در بهشت حقیقی جاودان خواهد بود.
مقامات خضر
جایگاههای مختلفی در سرزمینهای اسلامی به خضر منسوب است. یکی از مقامات مسجد کوفه، مقام خضر است و در ضلع جنوبی مسجد سهله نیز مقام خضر قرار دارد که در روایتی این مسجد، محل دیدار موسی و خضر بوده است. در عراق مکانهای بسیاری به مقام خضر مشهورند و گاهی بیش از ۱۵۰ مقام برای خضر شناخته شده است. در بغداد هم مکانی مشهور در کنار دجله نزدیک پل باب المعظم به نام مقام خضر الیاس معروف است. در مصر، اردن، فلسطین و سوریه نیز مقامهایی به نام خضر معروف است. در کنار شهر قم کوهی وجود دارد که از فراز آن میتوان همه شهر را با یک نگاه طی کرد و این کوه با قدمت سه هزار سال به حضرت خضر(ع) منسوب است.















































