امروز در تاریخ
31 مرداد ماه خورشیدی، مصادف با 21 آگوست میلادی: آنچه در تاریخ اتفاق افتاد.
۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری خورشیدی: سالروز جنگ چالدران بین ایران و عثمانی
در ۳۱ مرداد ۸۹۳ شمسی، مصادف با ۲۳ آگوست ۱۵۱۴ میلادی، سپاهیان دولت صفوی در نخستین نبرد خود با امپراتوری عثمانی در منطقهای به نام چالدران در شمال غربی ایران به مصاف سپاهیان سلطان سلیم اول رفتند. قدرت گرفتن یک حکومت مقتدر شیعی در ایران، و نیز پناه دادن شاه اسماعیل صفوی به بایزید سوم (رقیب سلطان سلیم در قدرت)، و قتل عام شیعیان عثمانی به دست سلطان سلیم در اوایل قرن ۱۶ میلادی، در نهایت دو قدرت بزرگ خاورمیانه را در مقابل یکدیگر قرار داد.
در این جنگ نیروهای شاه اسماعیل نزدیک به سی هزار تن و سپاه عثمانی قریب به یکصد هزار نفر بودند که قزلباشان به علت شمار کمتر، نداشتن استراتژی مناسب و اسلحههای نوین آتشین از سپاه عثمانی شکست خوردند. در این جنگ سربازان صفوی با شمشیر، نیزه و تیر و کمان میجنگیدند در حالیکه ارتش عثمانی از توپ و تفنگ بهره میجست. البته صفویان پیش از این جنگ سلاحهای آتشین در اختیار داشته و به روش استفاده از آنها نیز آشنایی داشتند و شاه اسماعیل برای رسیدن به سلطنت از توپ و تفنگ استفاده کرده بود. دلیل استفاده نکردن از این سلاحها در جنگ چالدران ناشی از سیاستهای جنگی او بود. چون توپ خانه تحرک سوارهنظام را محدود میکرد، در جنگهای صحرایی از توپخانه استفاده نمیکردند و در مواردی هم که استفاده شد مؤثر واقع نگردید، سلاحهای گرم ایرانیان از لحاظ تعداد انگشت شمار و از لحاظ کیفیت قابل قیاس با سلاحهای ارتش عثمانی نبود بنابر این، از استفاده از توپخانه صرفنظر شد، چون به لحاظ کم بودن تعداد ثمری نداشت. همچنین صفویان ذاتاً به سلاح آتشین بیعلاقه بودند و استفاده از آن را ناجوانمردانه و ناشی از بزدلی میدانستند. در نهایت با وجود رشادت بسیاری ایرانیان و کشته شدن بیش از ۴۲ هزار سرباز عثمانی، جنگ با شکست سپاه صفوی به پایان رسید.
در ۳۱ مرداد ۸۹۳ شمسی، مصادف با ۲۳ آگوست ۱۵۱۴ میلادی، سپاهیان دولت صفوی در نخستین نبرد خود با امپراتوری عثمانی در منطقهای به نام چالدران در شمال غربی ایران به مصاف سپاهیان سلطان سلیم اول رفتند. قدرت گرفتن یک حکومت مقتدر شیعی در ایران، و نیز پناه دادن شاه اسماعیل صفوی به بایزید سوم (رقیب سلطان سلیم در قدرت)، و قتل عام شیعیان عثمانی به دست سلطان سلیم در اوایل قرن ۱۶ میلادی، در نهایت دو قدرت بزرگ خاورمیانه را در مقابل یکدیگر قرار داد.
در این جنگ نیروهای شاه اسماعیل نزدیک به سی هزار تن و سپاه عثمانی قریب به یکصد هزار نفر بودند که قزلباشان به علت شمار کمتر، نداشتن استراتژی مناسب و اسلحههای نوین آتشین از سپاه عثمانی شکست خوردند. در این جنگ سربازان صفوی با شمشیر، نیزه و تیر و کمان میجنگیدند در حالیکه ارتش عثمانی از توپ و تفنگ بهره میجست. البته صفویان پیش از این جنگ سلاحهای آتشین در اختیار داشته و به روش استفاده از آنها نیز آشنایی داشتند و شاه اسماعیل برای رسیدن به سلطنت از توپ و تفنگ استفاده کرده بود. دلیل استفاده نکردن از این سلاحها در جنگ چالدران ناشی از سیاستهای جنگی او بود. چون توپ خانه تحرک سوارهنظام را محدود میکرد، در جنگهای صحرایی از توپخانه استفاده نمیکردند و در مواردی هم که استفاده شد مؤثر واقع نگردید، سلاحهای گرم ایرانیان از لحاظ تعداد انگشت شمار و از لحاظ کیفیت قابل قیاس با سلاحهای ارتش عثمانی نبود بنابر این، از استفاده از توپخانه صرفنظر شد، چون به لحاظ کم بودن تعداد ثمری نداشت. همچنین صفویان ذاتاً به سلاح آتشین بیعلاقه بودند و استفاده از آن را ناجوانمردانه و ناشی از بزدلی میدانستند. در نهایت با وجود رشادت بسیاری ایرانیان و کشته شدن بیش از ۴۲ هزار سرباز عثمانی، جنگ با شکست سپاه صفوی به پایان رسید.
در زیر نمایی از صحنهی جنگ چالدران که بر دیوار چهلستون نقاشی شده است را میبینید.

۲۱ آگوست ۱۹۱۱ میلادی: سرقت تابلوی مونالیزا
در ۲۱ اوت سال ۱۹۱۱ تابلو مونالیزا از موزهی لوور دزدیده میشودو تا فردای آن روز کسی از دزدی آگاه نمیشود. شاعر فرانسوی، گیوم آپولینرکه در دورهای گفته بود "باید لوور را آتش زد و درش را بست" به دلیل این اظهار نظر مظنون واقع میشود و بازداشت و زندانی میشود. پس از او، دوستش پابلو پیکاسو هم بازجویی میشود، اما در نهایت هر دو بیگناه شناخته میشوند و آزاد میشوند. دو سال بعد دزد شناسایی میشود. دزد فردی ایتالیایی به نام وینچنزو پروجیا بود که خود کارمند لوور بود. او در ساعت اداری طبق معمول وارد موزه شده بود و مونالیزا را با خود برده بود و در کمد جاروها پنهان کرده بود. او پس از آنکه موزه تعطیل میشود هنگام خروج، نقاشی را زیر کُتش پنهان میکند و موزه را ترک میکند. پروجیا بر این باور بود که نقاشی باید به زادگاهش بازگردد و در یک موزهٔ ایتالیایی به نمایش گذاشته شود. پروجیا دو سال نقاشی را در آپارتمانش نگه میدارد و هنگام فروش آن به مدیر اوفیتزی در فلورانس شناسایی میشود. نقاشی به مدت دو هفته در اوفیتزی به نمایش گذاشته میشود و سرانجام در ۴ ژانویهٔ ۱۹۱۴ به لوور بازمیگردد.
پروجیا برای این جرم، شش ماه به زندان میرود، اما در ایتالیا به دلیل میهنپرستی از او تقدیر میشود. تا پیش از این دزدی، در دنیای بیرون از هنر، مونالیزا چندان شناخته شده نبود.

۲۱ آگوست ۱۹۴۰ میلادی: ترور لئون تروتسکی
لئون داویدوویچ تروتسکی متفکر، انقلابی و نویسنده مارکسیست بود. در اوایل تشکیل اتحاد شوروی، تروتسکی که چهرهای تأثیرگذار و بانفوذ به حساب میآمد به عنوان کمیسر خلق برای روابط خارجی انتخاب شد. پس از صلح با آلمان بنا به ضرورت از این مقام استعفا داده و کمی بعد به مقام وزارت جنگ منصوب گشت و رهبری گسترش و ارتقای ارتش سرخ نوبنیاد را بدست گرفت. او با اینکه سابقه نظامی نداشت، ولی به خوبی از امور نظامی و سیاستهای فرماندهی و جنگی آگاهی داشت و نقش پررنگی در پیروزی ارتش سرخ در جنگ داخلی ایفاکرد. وی همچنین یکی از اولین اعضای دفتر سیاسی بود. بهخاطر کشمکشهایی که در دههٔ ۱۹۲۰ میان تروتسکی و استالین، بر سر قدرت و نحوه اداره حکومت، وجود داشت، تروتسکی از حزب کمونیست روسیه اخراج و از اتحاد شوروی تبعید شد و به مکزیک رفت. در ۲۰ اوت ۱۹۴۰، مردی جوان به نام مستعار «آقای جکسون» در مکزیک به دیدار لئون تروتسکی رفت. او به نظر مردی متشخص میآمد و برای همین کسی به او شک نکرد و او را بازرسی نکردند. او با تروتسکی مشغول گپ زدن بود که ناگهان صدای فریاد تروتسکی بلند شد. وقتی محافظان به اتاق رفتند دیدند یخشکنی یا به روایتی کلنگی در گردن تروتسکی بود و در دست جکسون چاقویی دیده میشد. تروتسکی فردای آن روز در ۲۱ آگوست در ۶۰ سالگی درگذشت. ژوزف استالین گفته بود: «من در ترور تروتسکی هیچ نقشی ندارم.»، اما بعد از ۲۰ سال مرکادر به شوروی رفت و نشان لنین که بالاترین نشان شوروی بود را دریافت کرد.
