کد خبر: ۴۰۲۸
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ - 09 September 2020

ناگفته‌های روز عاشورا / بخش اول / از سرنوشت انگشتر امامت تا غارت خیمه‌ها

کربلا،یک تکه از جغرافیای زمین، عاشورا، یک گوشه از گذشت زمان نیست تا در اوراق تاریخ گم شود و هر از چند گاهی دستی آن را ورق بزند یا شاعری آن را بسراید یا مرثیه خوانی آن را به عزا بنشیند ؛ کربلا، نماد همه تاریخ، وعاشورا، آرزوی همه زمان هاست.

ناگفته های روز عاشورا / بخش اول / از سرنوشت انگشتر امامت تا نحوه ی غارت

پس از قساوت‌ها و سنگدلی هایی که دشمن انجام داد و پس از غارت حضرت اباعبدالله (ع) در قتلگاه که لباس‌ها، انگشتر و کلاه خود امام را دزدیدند. البته این انگشتر امامت نبود. روزی شخصی از امام صادق (ع) سوال کرد که آیا انگشتر امامت را از انگشت حضرت ربودند. فرمودند نه این انگشتری که در دست من می‌بینید همان انگشتری است که امام لحظه وداع بر انگشت امام سجاد (ع) کرد. وقتی دعای مادرش فاطمه را خواند این انگشتر را در دست امام سجاد (ع) گذاشته است.

بعد از اینکه امام را کاملاً غارت کردند و بدن را عریان کردند نوبت به اسب تاختن بر بدن حضرت اباعبدالله رسید. عمرسعد پرسید چه کسانی داوطلب این کار هستند. ۱۰ نفر داوطلب شدند تا این کار را صورت بدهند. درشت اندام ترین اسب‌های کربلا را انتخاب کردند. اسب‌هایی که در عین درشت اندام بودن تیزتک هم باشند. بعد از اینکه روی سینه‌ها تاختند، اجساد را برگرداندند و به پشت آنها نیزتاختند. این ۱۰ اسب با یک ریسمان به همه بسته شدند. نعل‌ها تازه شد و شروع به تاختن بر بدن شهیدان کردند. معلوم می‌شود که اباعبدالله را هم از گودال قتلگاه بیرون آوردند تا بتوانند این اسب‌ها بتازند.

۱۰ نفری که برای این کار داوطلب شدند، برخی در قتل‌های کربلا شرکت داشتند مثل حکیم بن طفیل که در قطع دست حضرت عباس (ع) سهم داشت. مثل عسید بن مالک که اتفاقاً بعد گزارش تاختن به بدن‌ها را به عبیدالله داد تا جایزه بگیرد. بعد از این کار به سمت خیمه‌ها هجوم بردند و حتی از ورس که ماده‌ای خوشبو بوده است و مواد آرایشی که خانم‌ها در کربلا استفاده می کرده‌اند و در زمان غارت از این هم نگذشتند. هر کس سعی کرد چیزی ببرد. عمود خیمه‌ها را بردند و اینها بعداً نامی به خودشان گرفتند. مثلاً کسانی که شلوار برده بودند به بن سراویل، سلوار شکل تغییریافته شلوار است. شین فارسی در عربی سین می‌شود. کسانی که چوب و زین دزدیده بودند به نام‌های دیگری شهرت یافتند. اینها بعدها به کوفه آمدند و اینها را به عنوان افتخار حضورشان در کربلا به سردر خانه آویزان کردند. شتر را دزدیدند و کشتند و بعد موفق به خوردنش نشدند. گوشت این شتر به تلخی حنظل بود. بعد از اینکه کربلا را غارت کردند و بربدن ها تاختند در کربلا جشن گرفتند.

 

برگرفته از آثار و بیانات دکتر محمدرضا سنگری - مدیر گروه ادبیات و اندیشه، نویسنده و عاشورا پژوه

ارسال نظر