ناگفته های روز عاشورا / بخش دوم / از آخرین شهید کربلا تا نحوه ثبت جزئی ترین وقایع عاشورا
در زیارت عاشورا داریم یوم التبرکة یوم الفرحة، شادی کردند و کف زدند و هلهله کردند. درست وقتی هلهله میکردند یک نفر وارد کربلا شد. این آخرین نفری است که وارد کربلا شد. به اسم هفهاف بن مهند راسبی بصری. اهل بصره بود و نزدیک غروب بود که به کربلا رسید. ساعت ۵ و ۳۸ دقیقه در کربلا وقت اذان بوده است و در این زمان یا کمی زودتر رسید و فکر کرد که جشن پیروزی ظاهری اباعبدالله است. بعد دید میگویند قتل الحسین. شمشیر کشید و خدمت امام سجاد (ع) اذن مبارزه گرفت. جنگید و شهید شد. این آخرین شهید میدان کربلا است. اولین شهید نهضت اباعبدالله در بصره بود به اسم سلیمان، آخرین شهید هم از بصره بود.
بعد از غارت خیمهها، بچهها سرگردان بودند و به این طرف و آن طرف میدویدند. امام سجاد (ع) به آنها فرمود سعی کنید فرار کنید. زمین کربلا یکی از نامهایش عقر است. امام فرمود خدایا از عقر به تو پناه می برم. پستی و بلندی داشت و خارزار بود. بچهها میافتند و بلند میشدند. برخی زیرپای اسبها رفتند. دوشهید داریم که زیرپای اسبها رفتند و این دو نفر، دو دختر از فرزندان امام مجبتی (ع) به نام ام الحسن و ام الحسین، اینها زیرپای اسبها رفتند. کمتر کسی از تعداد دخترانی که در کربلا شهید شدند یاد میکند.
در کربلا رسم بوده است کسانی گزارش گر و خبرنگار بودهاند و در صحنه جنگ حضور مییافتند و کسی هم مزاحم آنها نمیشد. مثلاً ما کتابی به اسم وقع الصفین داریم که ریز به ریز جنگ صفین را برای ما تعریف کرده است. در سپاه عمرسعد دو گزارشگر بوده است که اینها آخرین لحظهها کنار گودال قتلگاه ریزترین جریانهای کربلا را بیان کردهاند. اینکه چه کسی به امام نیزه زد یا تیرزد. چه حالاتی داشت و چطور بلند میشد. یکی از این افراد حمید بن مسلم است. خمید بن مسلم هم گفتهاند. که وقتی سرامام حسین (ع) را جدا کردند همراه خولی و شمر به سمت کوفه رفت تا گزارش کربلا را به عبیدالله بن زیاد بدهد.
دومین کسی که گزارشگر است هلال بن نافع است که گزارشهای دقیقتری از کربلا داده است که در تاریخ طبری و در مقتل معروف آمده است. نافع بن هلال داریم که یار امام حسین است. یک گزارشگر هم با امام بوده است که از ابتدای حرکت از مدینه به مکه و بعد از مکه به کربلا با امام همراه بوده است. بعد از ظهر عاشورا که تعداد یاران امام بسیار اندک شده بودند امام به عقبه بن سمعان گفت از کربلا برو بیرون. به التماس افتاد که بمانم. غلام امام بود. امام فرمود برو باید گزارش این لحظهها را به آینده تاریخ برسانی. بخشی از گزارشهای کربلا از عقبه بن سمعان است. اما کربلا که تمام شد و قافله به مدینه بازمی گردد کنار روضه نبوی، بین مزار پیامبر (ص) و منبر و کنار بقیع کسانی گزارش کربلا را بیان میکنند. یکی از آنها دخترحضرت اباعبدالله به اسم فاطمه صغری است.
برگرفته از آثار و بیانات دکتر محمدرضا سنگری - مدیر گروه ادبیات و اندیشه، نویسنده و عاشورا پژوه