اسلام و جنسیت
اسلام و جنسیت
نوشته روح الله طالب
در سال های اخیر مسئلهی جنس (sex) و جنسیت (gender) از مفاهیمی صرفا فیزیولوژیک و اجتماعی فراتر رفته و دارای وجوه سیاسی، اقتصادی و حقوقی شده است. جدال میان تعاریف از زنانگی و مردانگی در طول تاریخ تاثیری بس شگرف بر شکل گیری قوانین جنسیتی داشته و نظام های قانونی را گاهی به سمت جنسیت زدگی سوق داده است. ادیان و بالاخص ادیانی که محدود به زندگی فردی نمی شوند و بنابر اهداف و مبانی خود در پی سامان بخشی به رفتارهای اجتماعی کلان نیز هستند، با نوع نگاه خاص به مسئله ی جنسیت در باز تعریف نقش های جنسیتی در جامعه محوری اساسی بوده اند. نظام های حقوقی مبتنی بر شریعت غالبا با توجه به تعاریف سنّتی، ساز و کار احکام و قوانین مربوط به جنس خاص و روابط جنسی را تعیین کرده اند. این موضوع سبب شده گاهی شکافی عمیق میان قوانین دینی و عرف حقوقی جهانی به وجود بیاید. چندین قرن پیش در کشورهای غربی جهان، و حتی چند ده سال پیش روابط جنسی میان دو هم جنس موجب انزجار عمومی و رأی دادگاه مبنی بر مرگ اشخاصی می شد که وارد این نوع از روابط می شدند. اینک اما اگر مدیری یک مربی با شریک جنسیِ هم جنس را -صرفا به این دلیل که الگوی جنسیتی مناسبی برای کودکان نیست- در مهدکودک استخدام نکند، متهم به تبعیض و بی قانونی می شود. این مثال درباره ی بسیاری از مسائل مربوط به این حیطه وجود دارد. آیا مردان بر رابطه ی جنسی همسرانشان تملک دارند؟ آیا ازدواج باعث محدودیت نقش های زنانه ی اجتماعی می شود؟ تشکیل خانواده توسط دو هم جنس مجاز است؟ همجنس گرایی و همجنسبازی تفاوتی دارند؟ تفاوت نقش های جنسیتی و کلیشه های جنسیتی چیست؟ اسلام به عنوان یک دین و اسلام به عنوان یک نظام حقوقی در این باره چه می گوید؟
این ها سوالاتی ست که در این نوشتار به آن پاسخ خواهیم داد و تلاش می کنیم «دیدگاه اسلام درباره ی جنسیت» را مورد کاوش قرار دهیم.
پیش از ورود به بحث اصلی، واکاوی مفاهیم مبنایی در این گفتمان اهمیت بسیاری دارد. جنس (sex) مسئلهای کاملا فیزیولوژیک و مبتنی بر پایه های زیست شناختی ست. انسان ها از نظر جنس به مونث یا مذکر تقسیم می شوند که با نام زن و مرد از آن یاد می کنیم. جنسیت (gender) مفهومی وابسته به مسائل جامعه شناختی-روانی ست و به زنانگی و مردانگی تقسیم می شود. نتیجه ی منطقی زن بودن، اعمال کنش های زنانه و نتیجه ی منطقی مرد بودن، اعمال کنش های مردانه است. مردانه یا زنانه بودنِ یک رفتار، وابستگی بسیاری به فرهنگ و عرف یک جامعه دارد و می تواند متغیر باشد. جنسیت را با توجه به قالب های جنسیتی که زنانه یا مردانه بودن را تعریف می کنند، باز می شناسیم. قالب های جنسیتی را می توانیم به دو بخش نقش ها و کلیشه های جنسیتی تقسیم کنیم که خلط و عدم تمایز مشخص میان این دو منجر به نارسایی های فرهنگی در زمینه ی جنسیت می شود.
نقش های جنسیتی رفتارهایی ست که با طبیعت یک جنس همگام تر است و آن را ذاتا مختص به جنسی خاص می دانیم. به این معنا که جنس دیگر نمی تواند یا کم تر باید وارد این فعالیت ها شود. مثلا بارداری که یک نقش جنسیتی زنانه محسوب می شود. کلیشه های جنسیتی رفتارهایی ست که به مرور و در یک فرهنگ، زنانه یا مردانه تلقی شده اند در حالی که هیچ ارتباط منطقی خاصی با یک جنس ندارند بلکه جامعه خواسته که این رفتارها متعلق به جنسی خاص باشند. مثلا این کلیشه که «زنان نمی توانند سیاستمدار باشند» یا «مردان نباید احساسات خود را بروز دهند» تنها معلول هنجارهای عرفی ست و هیچ ارتباطی به توانایی ها و ویژگی های طبیعی زنان و مردان ندارد. حال می خواهیم توزیع این مفاهیم را در اسلام بررسی کنیم. آیا اسلام نقش های جنسیتی را پذیرفته یا بر کلیشه های جنسیتی مهر تایید زده؟ در برابر گروه های فمینیستی که اعتقاد دارند هیچ قالب جنسیتی مشخصی وجود ندارد و زنانگی و مردانگی ساخته های ما هستند و باید از آن ها عبور کرد، اسلام از این تفاوت چه گونه بهره برده است؟
قرآن، به عنوان متن مقدس اصیل اسلام، از آن رو که در قالب زبانی جنسیت دار بیان شده، در موارد بسیاری حاوی نگاه جنسیتی ست. در آیات متفاوتی ما با پذیرش وجود دو جنس و دو جنسیت از سوی قرآن مواجه هستیم. اما نکته این جاست که زن بودن یا مرد بودن در قرآن دارای اصالت نیست و تنها به عنوان عاملی فرعی در روند تکوین زیستی انسان در نظر گرفته شده است. انسان ها ویژگی هایی متعالی دارند که مربوط به آفرینش روحانی آنان است، نه آفرینش جسمی که تنها ضرورت هایی طبیعی آن را می طلبد و منجر به زن بودن یا مرد بودن می گردد. قرآن به صراحت برتری دادن یک جنس بر جنس دیگر را رد می کند و به شدت با اندیشه هایی که مردان را صرفا به علت مرد بودن از زنان برتر می داند، مخالفت کرده و آن را تقبیح می کند. این خداست که وجود دو جنس را اراده کرده و ملاک برتری تنها در تقواست. پیام قرآن به سوی تمامی انسان ها ابلاغ شده و زنان و مردان -کاملا یکسان- در بهره بردن از فیض ایمان شریک هستند. قرآن بدون آن که چون و چرایی در این زمینه باقی بگذارد می گوید که هر کس ایمان داشته و کار نیک انجام دهد، چه زن و چه مرد، سعادت مند خواهند بود و جنسیت هیچ گاه مانع رشد معنوی نیست. قرآن نقش های جنسیتی عمومی را می پذیرد و بر آن مهر تایید می نهد. این زنان هستند که می زایند و به کودکان خویش شیر می دهند. در جنگ و خصام مردان حضور بیش تری به خود اختصاص داده و نقش پررنگ تری دارند. هرچند حیا در مورد هر دو جنس به کار می رود اما زنان با توجه به میل طبیعی شان به آرایش، دستورات متفاوت تری دریافت می کنند. مردان که غالبا قدرت اقتصادی محسوب می شوند وظیفه دارند تامین معاش همسر خود را بر عهده داشته باشند و مسائلی از این دست که البته با توجه به تفاوت های فرهنگی دچار تغییر می شود. اما در مورد کلیشه های جنسیتی، قرآن را شاید بتوان یک انقلاب بزرگ در این زمینه دانست. تقریبا هیچ آیه ای در قرآن وجود ندارد که یک کلیشه ی جنسیتی را بپذیرد یا خلاف آن را رد کند. برعکس قرآن در موارد بسیاری با کلیشه های جنسیتی مخالفت کرده است. زنان مانند مردان می توانند مالک باشند، زنان اگر سیاست مدار باشند حتی می توانند بهتر از مردان عمل کنند، زنان ذاتا اغواگر نیستند، زنان می توانند به عنوان الگوی جامعه ی ایمانی شناخته شوند، زنان تابع شوهرانشان نیستند و می توانند بر خلاف همسر خود ایمان داشته یا نداشته باشند، زنان به ملکیت کسی در نمی آیند و برای ازدواج مستقل هستند، فرزند دختر نه تنها بدتر از فرزند پسر نیست بلکه گاهی از او نیز بهتر است، زنان می توانند با حفظ چهارچوب ها وارد فعالیت های اجتماعی شوند و...
این ها بخشی از مسائلی ست که خلاف آن، حتی امروزه نیز در جوامع بسیاری امری مسلم شناخته می شود اما قرآن با آن ها مخالفت کرده است. حال در ادامه به این سوال ها می پردازیم که اگر قرآن دارای نگاهی تبعیضانه نسبت به جنسیت ها نیست، پس چرا برخی آیات دارای سویه ی جنسیتی هستند؟
جهان بینی اسلام همواره «انسان» را در مباحثات خود داخل کرده و زنانگی و مردانگی نقشی در طرح مسائل کلّی و اصولیِ قرآن نداشته اند. آفرینش انسان در ادیان نقشی تعیین کننده دارد و روایت هر متن مقدس از ماجرای آفرینش به نوعی بازتاب دهنده ی «انسان شناسی» آن دین است. در یهودیت و مسیحیت، ماجرای آفرینش به نوعی ست که تورق آن برای اثبات آفرینش فرعی زن از مرد، برتری ذاتی مرد بر زن، گناهکار و فریبکار بودن ذاتی زن و تفاوت بنیادین میان زنان و مردان در امر سرسپردگی دینی، کافی ست. «خداوند که از میان موجودات جُفتی مناسب برای آدم نمی یابد، خوابی گران بر او مستولی می کند و از دنده ی چپ او حوا را می آفریند. زنی که به سرعت از سوی مار فریب می خورد و شوهرش را به گناه می افکند. به همین جهت خداوند او را محکوم می کند که تا ابد مطیع شوهرش باشد، خون رویِ ماهیانه داشته باشد و با رنج بزاید.» این روایت یهودی-مسیحی از آفرینش، اگر ضد زن نباشد، نگاه مثبتی نیز به زنان ندارد. اما قرآن که بیش از هر دینی با این دو دین قرابت دارد، روایتی کاملا متفاوت از آفرینش ارائه می دهد. زن نه از مرد، بلکه زن و مرد هر دو از حقیقت نفس واحد آفریده شده اند. هم چنین زن نه تنها عامل گناه مرد نیست، بلکه آدم و همسرش هر دو به یک میزان در گناه نخستین شریکند و هر دو باید تاوان گناه خود را با «هبوط» بپردازند. هیچ تفاوتی میان دو جنس در این امر نیست و حتی قرآن صراحتا امکان این تفاوت را نیز رد می کند. قرآن هر گونه تمیز و تفاوت را تنها در میزان تقوا می داند. در طی مدارج ایمان نیز هیچ تفاوتی میان زنان و مردان نیست. قرآن بدون هیچ شبهه ای بیان می کند که چه زنان و چه مردان، اگر ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند به رستگاری می رسند. همین که قرآن هنگام معرفی الگو برای مومنان، دو زن را به عنوان نمونه ی ایمان معرفی می کند، برای اثبات این مدعا کافی ست. این مسئله از آن رو بروز و اهمیت بیش تری می یابد که بدانیم در بسیاری از ادیان چون یهودیت، ایمان زنان ذاتا نمی تواند به سطح ایمان مردان برسد و مردان از این که زن نیستند، در پیشگاه خداوند دست به شکر بر می دارند.
روایات را چه کنیم؟!
روایات بسیاری موجود است که آفرینش زنان را فرع بر آفرینش مردان، حوا را عامل گناه و زنان را دام های شیطان و در نهایت ایمان زنان را ناقص و کم ارزش تر از مردان به شمار می آورد. با کمی تتبّع متوجه می شویم این روایات ریشه در اسراییلیاتی دارد که به منابع اسلامی رخنه کرده است. علاوه بر پژوهش های حدیثی که این مدعا را ثابت می کند، ما موظف هستیم روایات را در صورت مخالفت با اصول قرآنی نپذیریم. این روایات با مجموعه ای از روایات دیگر و متن صریح و مبانی قرآنی در تضاد است. به همین دلیل پذیرش آنان لزوما باید با احتیاط همراه باشد.
انگاره ی «بهشت مردانه» یکی دیگر از مواردی ست که منتقدان من باب اثبات تبعیض جنسیتی در اسلام به آن استناد می کنند. بنا بر ادعای این گروه، تصویر قرآن از بهشت به عنوان پاداش اعلای مومنان، تصویری مناسب خواست مردان است. بهشتی که در آن مردان می توانند با حوریان زیبا زواج کنند. توصیفات جنسی قرآن از اندام زنانه ی همسران بهشتی، تنها می تواند مخاطب مذکر را در نظر داشته باشد. باید بدانیم که بخش اعظمی از تصورات یک بهشت جنسیت زده، به تفاسیر مشتبه از آیات قرآن باز می گردد. درست است که قرآن از حورالعین به عنوان همسران بهشتی یاد کرده، اما واژه ی حور فی نفسه اختصاصی به زنان ندارد و اتفاقا جمع مردان احور و زنان حوراست. یعنی زنانه دیدن حورالعین تفسیر ما از آیه است، نه معنای خود آیه.
در مقابل ما با آیاتی رو به رو هستیم که توصیفاتی مختص به زنان در این باره دارند. «کواعب اترابا»، «قاصرات الطرف»، «جعلنٰهنّ ابکارا» و ... همه ویژگی های زنانه دارند نه مردانه. در این جا با چند رویکرد رو به رو هستیم. برخی با استناد به روایاتی از پیامبر اکرم این توصیفات را در مورد زنان مومن بهشتی دانسته اند، نه حوریان. برخی دیگر می گویند «غلمان» ها که در قرآن از آنان توصیفی مشابه «حورالعین» شده، همسران بهشتی زنان مومن هستند. اما گروهی از دید زبان شناختی و بافت گرایانه به این آیات نگریسته اند. از آن رو که قرآن در قالب زبان عربی نازل شده، محدودیت ها و ریخت های زبان شناختی مشخصی را رعایت کرده است. در آن بافت ادبیاتی خاص، اصولا توصیف زیبایی و شادابی با اصطلاحات زنانه همراه می شده، فارغ از آن که جنس خاصی مد نظر باشد. فی المثل ترانه های عاشقانه که مختص به جنس خاصی نیستند، معشوق را با توصیفاتی زنانه در نظر می گیرند. به همین دلیل با توجه به دو جنسی بودن واژه ی حورالعین، نمی توان توصیفات زنانه را دال بر مونث بودن آن دانست.
و در نهایت عده ای چون «آمنه ودود» قائل به رشد محتوای پیام هستند. بدین توضیح که توصیفات ابتدایی از همسران بهشتی که بار جنسیتی مشخص دارند همه در سوره های ابتدایی قرآن نمود دارند و هر چه مخاطب قرآن گسترده تر و پیام آن کلی تر می شود، نوع نگرش به همسران بهشتی نیز ارتقا می یابد و از هرگونه بار جنسی و جنسیتی تهی می شود. در سوره های مدنی، آن گاه که پیام قرآن به کمال خود نزدیک می شود دیگر سخنی از حوریان نیست، بلکه سخن از «ازواج» بهشتی ست که مفهومی عام تر از حور دارد و نه تنها زنان و مردان را شامل می شود، بلکه از دید معنوی نیز در سطح فراتری قرار می گیرد.