تحریف و جعل سنت اصیل پیامبر پس از درگذشت ایشان
شکل گیری جریان جعلی وحدت (اشرافیت دوران جاهلیت)
سنت قدرتمند پیامبر(ص) در ایجاد اتحاد میان قبایل متعدد عرب حول ایدئولوژی اسلام و در بنای دولت اسلامی، بر پایه قرارداد و اصل رضایت شکل گرفت. ایشان سعی کرد یک ساختار سیاسی منسجم و متحد از اعراب پراکنده را در قالب دولت اسلامی، به منظور اشاعه فرهنگ اصیل اسلامی پایه ریزی کند.
هنگامی که حضرت محمد(ص) بنیان گذار اولین دولت اسلامی، در سال 11 ﻫجری قمری درگذشت، بخشی از آداب و رسوم دوران جاهلیت که اسلام بر علیه آنها شوریده بود، دوباره پدیدار شد.
بلافاصله پس از فوت پیامبر (ص) و با هدف ممانعت از ولایت اهل بیت ایشان، یک دوگانه مبتنی بر وحدت در برابر اصالت (نسب خویشاوندی با پیامبر یا همان عترت در حدیث ثقلین)، از سوی تعدادی از صحابه (یاران) پیامبر، برای سایر صحابه و جامعه مسلمانان مطرح گردید.
هدف از طرح این دوگانه که حفظ وحدت مسلمانان و بقای دولت نوپای اسلامی را در برابر ولایت و جانشینی خاندان پیامبر قرار میداد، احیای رسم شیخوخیت (حاکمیت پدرسالارانه) بود. بدین ترتیب زیربنای نظام خلافت اسلامی توسط جمعی از صحابهی انصار و مهاجر پیامبر (ص)، بر مبنای رسم شیخوخیت و به منظور قبضه قدرت دولت اسلامی شکل گرفت.
بنابراین مساله جانشینی امام علی (ع) که با وصیت مستقیم پیامبر (ص) به ولایت مسلمین تعیین شده بود، به واسطه حاکمیت دوگانهی کاذب وحدت در برابر اصالت در جامعه اسلامی، به تاخیر افتاد و ایشان را به سکوت و انزوای 25 ساله واداشت.
تقابل دوگانهی وحدت در برابر اصالت در دوران خلفای راشدین
پیامبر(ص) دو میراث مهم را تحت عنوان سنت از خود به جای گذاشت و همهی مسلمانان را به پیروی از آنها تکلیف کرد؛ کتاب قرآن و اهل بیت خود.
در دوران کوتاه خلافت ابوبکر (11-13 ﻫ . ق) عمل به این دو اصل تا حد امکان صورت گرفت اما در دوران خلیفه دوم، عمر بن خطاب (13-23 ﻫ . ق) به دلیل گسترش فتوحات اسلامی و سرازیر شدن غنائم و ثروت سرزمینهای فتح شده به دستگاه حکومت، سنت تقسیم مساوی بیت المال که از دوران ولایت پیامبر ایجاد شده بود، با فشار صحابه بر روی خلیفه دوم تغییر یافت.
زین پس بیت المال و غنائم سرزمینهای فتح شده، بر مبنای میزان سابقه مسلمانی و نزدیکی به پیامبر، میان مسلمانان تقسیم گردید. بدین ترتیب ارزشهایی چون سادگی، برابری و اصالت در جامعه اسلامی در معرض تهدید سنت ابداعی خلیفه دوم قرار گرفت و موجب شکلگیری فساد و شکاف طبقاتی در میان مسلمانان شد. میتوان گفت رسم اشرافیت جاهلی به شکلی جدید و در قالب دولت اسلامی ساخته دست پیامبر، در حال ظهور و ریشه دوانی بود.
در دوران خلافت عثمان (23-35 ﻫ . ق) نیز به دلیل تشدید فساد و تقویت جریان اشرافیت، حکومت مرکزی دچار ضعف گردید و با شورش جامعه اسلامی ناراضی از وضع موجود سقوط کرد.
مسلمانان و برخی از صحابه راستین پیامبر متوجه اشتباه خود شده بودند و سنت اصیل پیامبر را در معرض خطر میدیدند. بنابراین روی به جریان اصالت یعنی علی (ع) آوردند تا از انحراف دولت اسلامی از مسیر اصلی خود، پیشگیری کنند اما جریان اشرافیت و برخی آداب و رسوم جاهلی از آن چه مسلمانان راستین میپنداشتند، قدرتمندتر به نظر میرسید.
حاکمیت اشرافیت اموی با بهرهگیری از فریب و غفلت مسلمانان
در دوران ولایت علی (ع) و پس از شهادت ایشان در دوران ولایت امام حسن (40-50 ﻫ . ق) بار دیگر تاریخ تکرار شد. این بار امویان و در راس آنان معاویه فرزند ابوسفیان، ایده دوگانهی کاذب وحدت در برابر اصالت را پیش پای جامعه خسته از جنگهای داخلی دوران علی (ع) قرار دادند.
معاویه با همین نظریهی وحدت، بخش بزرگی از صحابه پیامبر را که با سنت اشرافی خو گرفته بودند، به بیعت خود کشاند. صحابه به عنوان بازماندگان دوره صدر اسلام و راویان اصلی سنت پیامبر، به تشویق معاویه به تحریف و جعل سنت اصیل اسلامی بر طبق منافع اشرافی خود پرداختند.
امویان و صحابه که حال قدرت و ثروت را توﺃمان در اختیار داشتند، با اتکا به پشتوانه عظیم تبلیغاتی خود، ذهنیت جامعه اسلامی را به سمت و سوی پرهیز از جنگ داخلی و حفظ وحدت مسلمانان ذیل سنت ساختگی امویان هدایت کردند. بنابراین به مانند دوره صدر اسلام، بار دیگر افکار عمومی فریب خورده، امام حسن (ع) را به صلح اجباری و واگذاری خلافت وادار ساختند.
در دوران خلافت معاویه (50-60 ﻫ . ق) ، خلق سنت مجعول شامی و احیای آداب و رسوم دوران جاهلیت با همکاری و همراهی برخی از صحابه موجب بیاعتباری سنت اصیل اسلامی به عنوان مبنای حاکمیت نظام اسلامی برای مردم شد. زین پس مشروعیت و مقبولیت دولتهای اسلامی بر پایه زور و قدرت نظامی بنا میشد.
در چنین شرایطی که همه چیز بر وفق مراد امویان پیش میرفت، امام حسین (ع) با انتقاد از سنت برساخته اموی، احیای آداب و رسوم دوران جاهلی و بویژه انحراف دولت اسلامی از مسیر اصلی خویش، علم اصلاح و بازگشت به سنت اصیل اسلامی را در میان مسلمانان برافراشت اما باز هم مسلمانان در دام نظریه وحدت امویان افتاده و بنابر مصالح سیاسی از همراهی حسین (ع) غفلت ورزیدند.
عمال و وفاداران به دستگاه خلافت اموی، امام حسین (ع) و یارانش را با اتهام خروج از دین و ایجاد نفاق در میان مسلمانان به عنوان دشمنان وحدت اسلامی به شهادت رساندند.
آن چه بیش از پیش موجب بقا و اعتلای روزافزون واقعه کربلا و شخصیت امام حسین (ع) در طول تاریخ و در میان جهانیان گردید، شجاعت و آزادگی ایشان در قیام بر علیه ساختار تنومند اشرافیت جاهلی و همچنین التزام عملی بر آرمان و رسالت خود در شناساندن سنت اصیل پیامبر به مردم تا لحظه شهادت بود.
با وجود گذشت قرنها از دوران اولیه اسلامی، پیامبر (ص) و اهل بیت ایشان به عنوان وارثان حقیقی ولایت و رهبری مسلمانان، نمونه اعلای تحقق سنت اصیل اسلامی در برابر سنتهای ساختگی از جانب دوستداران آئین اسلام به شمار میروند.