حلقه مفقوده طرحهای تامین مسکن؛ اختلاط سکونتی-درآمدی
وقایع روز_ چالش بدمسکنی که نمود آن در گونههای مختلف ناپایداریهای سکونتی اعم از بافتهای فرسوده، حاشیه نشینی، حلبی آباد، زاغه نشینی و ... نمایان است موجبات برنامهریزی و اقدامات اجرایی را از دیرباز اجتنابناپذیر کرده است. در سه دهه گذشته طیف وسیعی از برنامههای ساخت و ساماندهی مسکن از شهرهای جدید تا مسکن مهر و بازآفرینی و نوسازی و تسهیلات مالی و ... در دستور کار قرار گرفته که دستاوردهای مثبت و منفی آن بارها در ادبیات پژوهشی داخل کشور مورد بحث بوده است اما شاید کمتر به اختلاط سکونتی-درآمدی (که به ادغام گروههای مختلف اقتصادی-اجتماعی در فضاهای شهری و بطور خاص محلات دلالت دارد) به عنوان معیاری برای ارزیابی این برنامهها توجه شده که چند دلیل اساسی دارد.
اول آنکه در شرح خدمات این برنامهها اساسا مساله اصلی تامین مسکن است نه شیوه توزیع بافت اجتماعی-اقتصادی ساکنین در فضاهای شهری. دوم: خلاء ادبیات نظری و شیوههای کاربست آن در طرحهای اجرایی. سوم: عدم درک صحیح از تنوع و کثرت در فضاهای شهری و گرایش به اعیانسازی به جای ادغام سکونتی-درآمدی. چهارم: عدم تمایل نهادهای متولی مسکن به مسائل اجتماعی-اقتصادی و شیوه زیست ساکنان در فضاهای شهری. و پنجم: اجتناب از رویارویی با مسائل بنیادین و یا هر نوع ایده ابداعی. در چنین شرایطی به نظر میرسد رغبت چندانی برای ورود به این مساله وجود نداشته باشد تا جایی که از مجموع 13 نهاد متولی توسعه مسکن که اقدامات فراوانی را در سالهای اخیر انجام دادهاند تنها در شرح وظایف قانونی 3 نهاد بصورت مستقیم یا غیرمستقیم بر تنوع و کثرت در فضاهای سکونتی توجه شده بگونهای که شرح خدمات و وظایف نهادی غالب دستگاهها خالی از این اندیشه است. در بسیاری از کشورهای پیشرو ازجمله در آمریکا و انگلیس تامین مسکن و اختلاط سکونتی-درآمدی دو رکن اساسی برنامههای توسعه مسکن محسوب میشود و هیچکدام از این دو به صورت منفک قابلیت پیاده سازی را ندارد.
بررسیهای مربوط به کشور آمریکا نشان میدهد بیش از 10 برنامه کلان تامین مسکن در راستای اختلاط سکونتی-درآمدی قرار دارد که تجربیات موفق آن موجب شده تا بصورت تعمیم یافته در تمامی ایالتها مورد توجه قرار گیرد و نکته جالبتر آنکه این برنامهها با هدف اختلاط سکونتی-درآمدی عملی میشوند و ابزار آن تامین مسکن است یعنی با هدف اختلاط به پیادهسازی برنامههای مسکن مبادرت میورزند و هدف اساسی در این قبیل برنامهها اختلاط است نه صرفا تامین مسکن. در راستای این اختلاط طیف وسیعی از اقدامات نظیر مسکن مشارکتی، مسکن استیجاری، مسکن یارانهای، مالکیت مسکن و ... مورد توجه است که هدف همه آنها تحقق کثرت و تنوع در فضاهای شهری است تا از این طریق از تجمیع فقرا و نشاندار کردن آنها در فضاهای شهری جلوگیری شود.
ایده اختلاط سکونتی-درآمدی بازتابی از توسعه ناموزون و سازوکار ناکافی بازار و دولت برای پایداری اجتماعات انسانی است تا جایی که بسیاری از برنامهریزان و اندیشهورزان، تامین مسکن ارزانقیمت بدون توجه به توزیع متعادل آن در فضاهای شهری را مصداق شکست سیاستها و برنامهها قلمداد میکنند که خروجی آن دوگانگی متن-حاشیه و اصطلاحاتی همچون بالاشهر و پایینشهر و شمال و جنوب است که میتوان گفت در کشور ایران نیز این مفاهیم از علائم نوگرایی معاصر عمران شهری است. در چنین شرایطی رهآورد بسیاری از پروژههای ساخت مسکن به منفکسازی و جداییگزینی گروههای اجتماعی بر پایه جایگاه طبقاتی آنان گرایش دارد مگر بازنگری و بازاندیشی مجددی از برنامههای توسعه مسکن صورت گیرد.
نکته قابل توجه آن است که در گام اول هدف هر نوع طرح و برنامهای، پایداری اجتماعی است در حالی که ساخت مسکن بدون ایجاد اختلاط سکونتی-درآمدی میتواند به عنوان فرایند ضدتوسعه شناسایی شود که نه تنها از حل یک مساله ناتوان است بلکه مسائل متعددی را در آینده بخصوص برای ساکنان نسل دوم ایجاد میکند که حل آن، برنامهها، بودجهها، وقت و انرژی زیادی را میطلبد.
در این راستا لازم است با توجه به اینکه غالب نهادهای متولی مسکن صرفا به توسعه بافت کالبدی مسکن و نوعی ساختمانسازی و نه شهرسازی گرایش دارند نوعی تغییر پارادیمی و هنجاری صورت گیرد تا رویکردهای بخشی جای خود را به رویکردهای یکپارچه و همهجانبه دهد که خروجی آن توسعه موزون فضاهای شهری خواهد بود.
برنامهریزی کالبدی در گرو برنامهریزی اجتماعی و بهرهگیری از رویکردهای جامعهشناختی و آیندهپژوهانهای است که علاوه بر پایداری کنونی به پایداری آتی نیز منجر شود و از تجمیع فقرا، تنزیل کیفیت محیط، فرسودگی محلات و فروپاشی اقتصادی برخی فضاهای شهری جلوگیری مینماید.
علیمحمد ابراهیمی و پرویز آقایی (پژوهشگران اندیشکده پایا)