نگاهی به آیه‌ی «نفی سبیل»؛ چگونه حجت و برهان سبب غلبه بر باطل می‌شود؟

نگاهی به آیه‌ی «نفی سبیل»؛ چگونه حجت و برهان سبب غلبه بر باطل می‌شود؟

آیه «نفی سَبیل» فراتر از تسلط فیزیکی یا سیاسی صرف است و در روایات به معنای «حجت» و «سلطه عقلی و برهانی» تعبیر می‌شود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در مباحث فقهی و سیاسی، آیه شریفه «وَ لَن یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا؛ و خدا هرگز هیچ حجتی به سود کافران بر ضد مؤمنان قرار نداده است»، به عنوان یکی از متون بنیادین در تبیین حدود سلطه و نفوذ کفار بر جوامع اسلامی مطرح بوده و همواره محل بحث‌های فقهی تفسیری عمیقی بوده است. معنای تحت‌اللفظی این آیه، نفی کامل هرگونه تسلط، غلبه، یا قدرت‌بخشی به کافران بر مؤمنان است. این مفهوم از نظر تاریخی و کلامی، به معنای نفی سلطه نظامی، سیاسی، و قضایی کفار بر امت اسلامی در هر شرایطی تعبیر شده است، که این برداشت، مبنای شکل‌گیری فتاوای متعددی مبنی بر وجوب پرهیز از هرگونه هم‌پیمانی یا تبعیت سیاسی از قدرت‌های غیرمسلمان بوده است.

با این حال، همین معنای نفی سلطه، در دنیای امروز و در مباحث فقهی معاصر، باعث اختلاف نظر شده است. برخی فقها معتقدند این آیه تنها در مورد غلبه کامل و سلطه حکومتی است؛ یعنی زمانی که کفار بتوانند بر اساس دین خود، بر جامعه اسلامی حکومت کنند. بر اساس این دیدگاه، اگر مسلمانان در ضعف باشند یا نفوذ کافران فقط در حوزه‌هایی مانند اقتصاد یا فرهنگ باشد و اصل دین به خطر نیفتد، این مورد شامل نفی شدید آیه نمی‌شود. در مقابل، عده‌ای دیگر معتقدند نفی «سبیل» عمومی و مطلق است و هرگونه برتری، چه نظامی، چه اقتصادی، و چه فرهنگی که منجر به تضعیف مسلمانان شود، مصداق «سبیل» است و باید مطلقاً از آن پرهیز کرد. در این نگاه، سَبیل به معنای «طریق» معنا می‌شود. این تفاوت در تفسیر، در نحوه برخورد فقها با قراردادهای بین‌المللی و تعاملات اقتصادی امروزی، خود را نشان می‌دهد.

از زاویه‌ی احادیث اهل بیت علیهم‌السلام و برخی مفسران از جمله علامه طباطبایی، «سَبیل» فراتر از تسلط فیزیکی یا سیاسی صرف است و به معنای «حجت» و «سلطه عقلی و برهانی» تعبیر شده است. بر اساس این دیدگاه، خداوند به کافران اجازه نمی‌دهد که با ارائه ادله یا حجت‌های منطقی یا عقلی، بتوانند بر حقیقت ایمان مؤمنان چیره شوند یا باطل خود را بر آنان تحمیل نمایند؛ به عبارت دیگر، سبیل در اینجا به معنای «راه نفوذ پذیرش باطل در ساحت اندیشه و اعتقاد» است. این تفسیر، بُعد معرفتی و اعتقادی آیه را برجسته می‌کند و نشان می‌دهد که اساس برتری مؤمن بر کافر در ساحت «حق» و «برهان» است و خداوند در این مقام، هرگز کافر را دارای برتری منطقی بر مؤمن قرار نمی‌دهد.

روایت اول:
امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی فرمود: … قَوْلِهِ تَعَالَى‏ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا قَالَ ع لِکَافِرٍ عَلَى‏ الْمُؤْمِنِ‏ حُجَّةً. (الجعفریات (الأشعثیات)، ص178) یعنی برای کافر بر مؤمن حجتی قرار نداد.

روایت دوم:
امام رضا علیه‌السلام فرمود «…‏ وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا فَإِنَّهُ یَقُولُ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِکَافِرٍ عَلَى مُؤْمِنٍ حُجَّةً وَ لَقَدْ أَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ کُفَّارٍ قَتَلُوا النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ مَعَ قَتْلِهِمْ إِیَّاهُمْ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِ ع سَبِیلًا مِنْ طَرِیقِ الْحُجَّةِ.»‌ منظور از آیه اینست که خداوند برای کافری بر مؤمنی حجت و دلیلی قرار نخواهد داد. و خداوند عزّ و جلّ خبر داده است از کافرانی که پیامبران را به ناحق کشتند، و با وجود کشتن آن‌ها، خداوند از جهت حجّت و دلیل، راه تسلّطی بر انبیای خود علیهم‌السلام برای آنان قرار نداده بود.»

امام رضا این قاعده را به سابقه تاریخی تعمیم می‌دهند: کافرانی که پیامبران را کشتند (مانند قتل زکریا و یحیی)، با وجود قدرت ظاهری و انجام قتل، از نظر حجّت و برهانِ برتری، هرگز نتوانستند بر جایگاه انبیای الهی غلبه کنند و ادعای حقانیت کنند.

پس هر دو امام تأکید کردند که «سَبیلا» در آیه، به معنای حجت، دلیل و برهان فکری و منطقی است که خداوند آن را به کافر بر مؤمن نخواهد داد، حتی اگر کافر در مقطعی بر مؤمن غلبه نظامی یابد یا او را به ناحق به شهادت برساند.

آنچه از تفسیر «سبیل» به معنای «حجت» در آیه شریفه استنباط می‌شود، یک اصل بنیادین در نظام معرفتی شیعه را تثبیت می‌کند: حق بودن مکتب اهل بیت از نظر برهانی غیرقابل خدشه‌ است. این دیدگاه به مسلمانان می‌آموزد که در مواجهه با مکاتب فکری و اعتقادی دیگر، نباید صرفاً به اتکا به قدرت ظاهری یا ضعف طرف مقابل اکتفا کرد، بلکه باید همواره آماده باشند تا ادله و برهان خود را در مقابل هر ادعایی اقامه نمایند. این یعنی، تسلیم شدن در برابر اندیشه‌های غیرصحیح، هرگز به دلیل اعطای مجوز الهی به کفار برای اثبات باطلشان نیست، بلکه ریشه در کوتاهی و ضعف در ارائه و تثبیت حجتی دارد که خداوند در اختیار مؤمن قرار داده است؛ از این رو، جهاد فکری و علمی برای استخراج و تبلیغ این حجج، یک وظیفه هم‌ردیف جهاد عملی قرار می‌گیرد.

از سوی دیگر، این مفهوم به طور مستقیم بر مسئولیت فردی و جمعی تأکید دارد. وقتی گفته می‌شود پیروی مسلمانان از کافران ناشی از ضعف درونی در «حجت» است، در واقع اشاره به این دارد که مؤمن باید همواره در مسیر تزکیه نفس و تعمیق در معارف قرآنی و روایی باشد تا ظرفیت درک و ارائه برهان قوی را داشته باشد. این یعنی عدالت و حقانیتِ ذاتیِ حکومت یا هر اندیشه اسلامی، نیاز به اثبات یا رفتارهای دیگری برای غلبه ندارد، بلکه این حقیقت به خودی خود باید دارای چنان نوری از برهان است باشد که اگر مسلمانان ظرفیت درونی خود را حفظ کنند، هیچ باطلی نمی‌تواند بر آن‌ها غلبه کند. بنابراین، مبارزه واقعی با سلطه کفار، در درجه اول، مبارزه با نقص در شناخت و عمل خود است.

اولین دیدگاه را بنویسید

خبرهای ویژه