صابر فقط یک بازیکن نبود؛ نماد نسلی بود که هنوز به رؤیای پیشرفت از دلِ محدودیتها باور دارد؛ نسلی که با کمترین امکانات، بیشترین انگیزه را در خودش زنده نگه داشت.
صابر کاظمی دیگر میان ما نیست.
نامی که سالها با قدرت، آرامش و لبخندش روی تور والیبال درخشید، حالا به تلخی در تیترها نشسته است. جوانی که امید نسل تازهای از ورزشکاران بود، ناگهان از میان ما رفت؛ در شرایطی مبهم و با روایتی که هنوز پرسشهای بسیاری بیپاسخ دارد.
مرگ صابر فقط رفتن یک والیبالیست نیست؛ رفتن بخشی از روح جمعی ماست. جوانی که با تمام وجود برای پرچم ایران جنگید، حالا در سکوتی عجیب به خواب رفته و ما ماندهایم با تردید، با اندوه، با همان سؤال همیشگی: چرا اینهمه زود؟
در روزهایی که جامعه تشنهی شادی است، مرگ صابر کاظمی بار دیگر یادمان انداخت چقدر عمر ناپایدار و بیرحم است. یادمان انداخت که پشت هر چهرهی خندانِ روی سکو، انسانی ایستاده با هزار آرزو، هزار مسیر ناتمام و حالا، جای آن شورِ جوانی، خلأیی مانده که پر نمیشود.
صابر برای والیبال ایران فقط یک بازیکن نبود؛ نماد تعهد، سکوت و فروتنی بود. کسی که با کمترین ادعا، بیشترین تأثیر را گذاشت. صابر فقط یک بازیکن نبود؛ نماد نسلی بود که هنوز به رؤیای پیشرفت از دلِ محدودیتها باور دارد؛ نسلی که با کمترین امکانات، بیشترین انگیزه را در خودش زنده نگه داشت.
او رفت، اما در حافظهی مردم، در خاطرهی تورها و تشویقها جاودانه ماند. این روزها شاید هنوز نتوانیم دربارهی آنچه رخ داده با قاطعیت حرف بزنیم، اما میتوانیم با صدای بلند بگوییم: صابر کاظمی، نشانهی امید بود؛ امیدی که هرگز نباید بمیرد.
روحش در آرامش و یادش روشنتر از همیشه.











































