تأملی بر جامعه‌شناسی التهابات اجتماعی

آیا جامعه ایران در حال تغییر است؟ جامعه‌شناسان چه می‌گویند؟ نتایج عدم تغییر چیست؟ تغییر را بپذیریم یا نپذیریم؟ در این خصوص جامعه‌شناس امان‌الله قرایی‌مقدم در گفت‌وگو با «گسترش‌نیوز» اظهار کرد: «شاهد یک دگردیسی در جامعه هستیم. یعنی تحت هیچ شرایطی، به قبل از اعتراضات بر نخواهد گشت.» هرچند که این تحلیل به پاسِ مخاطره امنیت ملی و خیزش‌های اجتماعی پسا مهسا مطرح می‌شود؛ اما او و دیگر جامعه‌شناسان تحلیلی فراتر و عمیق‌تر را در نظر دارند و این‌ نظریه که خیزش‌های اجتماعیِ اخیر ایران را هیجانات و مطالبه زودگذر معرفی می‌کند، سخنی اشتباه است؛ چرا که جامعه‌شناسان از یک دگردیسی اجتماعی سخن می‌گویند. در این صورت التهابات اجتماعی قابل پیش‌بینی بود یا خیر؟ و چرا کارشناسان بسیاری معتقدند جریان‌هایی مانند گرانی بنزین یا مرگ دختری به‌نامِ مهسا، جرقه و بهانه خیزش‌های اجتماعی قرار می‌گیرد؟ در این رابطه قرایی‌مقدم به «نواندیش» پاسخ می‌دهد: «جامعه امروز با جامعه ۲۰ سال، ۵۰ سال پیش زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ لازم است، به تناسب زمان و مکان در برخی از قانون و روش‌ها تغییرهایی صورت بگیرد تا فضا برای دودستگی و هرج‌ومرج مهیا نشود و آرامش از مردم سلب نشود.» همچنان‌که ریاست انجمن جامعه‌شناسی ایران سید‌حسین سراج‌زاده در گفت‌وگو با «شرق» عنوان می‌کند: «در چند سال گذشته می‌شد آینده را متصور بود؛ من فکر می‌کنم جامعه‌شناسان حداقل از دهه 70 به این طرف و به‌طور مشخص‌تر از نیمه دوم دهه 80 در نوشته‌ها، بحث‌ها و گفت‌وگوهای‌شان مرتب از این صحبت کرد‌ه‌اند که بی‌توجهی به مردم و مطالبات آن‌ها در امر حکمرانی‌ سیستم را با بحران روبه‌رو می‌کند. سال‌هاست که جامعه‌شناسان، اهل علوم سیاسی و سیاست‌مداران خیراندیش و علاقه‌مند به سرنوشت کشور و جامعه هشدار می‌دهند که اگر آن اصلاح رویه‌ها به‌موقع و ‌به‌هنگام اتفاق نیفتد، روزبه‌روز شرایط جامعه ما می‌تواند بحرانی‌تر شود. این هشدارها متأسفانه مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گرفته است.» بنابراین برای گذر از بحران‌های احتمالی تغییر لازم است و مطلقِ تغییر‌ بد نیست، باید جنس و منش هر تغییر را دانست تا استقبال از آن برای‌مان ناگوار نباشد. سیاست‌های گذشته با فرض موفقیت در دهه‌های نخستین انقلاب، در دوران فعلیِ جهان و ایران به بازنگری و تغییر نیاز دارند. البته جامعه‌شناسان پیشتر هم نسبت به اصلاح رویکردهای اجتماعی هشدار داده بودند؛ اما این توصیه‌ها در دستگاه تصمیم‌گیری فرهنگی و اجرایی کشور جایگاه عملی پیدا نمی‌کند تا جایی که یکی از آن‌ها می‌گوید: «چه فایده‌ای دارد این همه حرف زدن. وقتی زیاد حرف می‌زنی و تکرار می‌کنی می‌گویند فلانی متوهم شده است». شاید هم به تأخیر عادت کرده‌ایم و با این مَثَل که «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است» خو گرفته‌ایم. در هر صورت، فَوَران‌های خیابانی محصول کُندروی‌ و اهما‌ل‌ است؛ هنگامی‌که بحران‌های اجتماعی بازه طولانی‌مدت را سپری کند، خشم‌های فردی انباشته‌شده تشکیل می‌شود و اگر این خشم‌های فروخفته‌ی فردی هم‌چنان بی‌پاسخ بماند، تبدیل به عصبیتِ اجتماعی خواهد شد. در این رابطه جامعه‌شناس دکتر محمد فاضلی در مصاحبه‌ای این‌گونه پاسخ می‌دهد: «جنبش‌های اجتماعی فرایندهای کندرو هستند. زلزله چگونه رخ می‌دهد؟ قرن‌ها و شاید هزاران سال لایه‌های زمین حرکت‌های بسیار کُند انجام می‌دهند، انرژی انباشته‌ای شکل می‌گیرد و در نهایت در قالب زلزله این انرژی آزاد می‌شود.» این لایه‌ها و عقده‌های انباشته شده متشکل از: بیکاری، تورم، هزینه‌های سرسام‌آور ازدواج و ناتوانی در تهیه نیازهای اولیه مانند مسکن بوده است. در جامعه کنونی برخی حوادث پایان می‌یابد؛ اما فراموش نمی‌شود. به حکم «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است» اگر صدها مسأله‌ی اجتماعیِ حل‌نشده پرستاری و درمان نشود، احتمال خیزش‌های دیگری نیز وجود دارد. بدین سبب رهبر انقلاب در بیانات پادگان دوکوهه سال ۱۳۸۱ این‌چنین فرمودند: «این تهدیدها[تهدید دشمنان] برای کشور خطر جدّی نیست. خطر جدّی برای کشور عبارت است از آن مسائلی که ما به دست خودمان به وجود آوریم.»

نویسنده: علی کردانی

اولین دیدگاه را بنویسید

خبرهای ویژه