شعب ابوطالب کجا بود و چطور در آن زمان غذا تهیه می‌کردند؟

شعب ابوطالب کجا بود و چطور در آن زمان غذا تهیه می‌کردند؟

شعب ابی‌طالب، دره‌ای در کوه‌های اطراف مکه که در سال هفتم بعثت به محل محاصره سه‌ساله بنی‌هاشم و بنی‌المطلب تبدیل شد؛ تحریمی اقتصادی و اجتماعی که با قراردادی مکتوب اجرا شد و سرانجام با تلاش پنج تن از سران قریش پایان یافت.

شعب ابی‌طالب یکی از سخت‌ترین و تاریک‌ترین دوران زندگی پیامبر اسلام و یارانش بود که طی آن، مسلمانان اولیه سه سال تمام در محاصره‌ای کامل و خفقان‌آور قرار گرفتند و با گرسنگی، بیماری و مرگ دست‌وپنجه نرم کردند.


آغاز محاصره و صحیفه ظالمانه قریش

این شعب، دره‌ای کوچک در کوه‌های اطراف مکه بود که متعلق به ابوطالب، عموی پیامبر بود به همین خاطر به این نام معروف شد.

در سال هفتم بعثت، زمانی که قریش دید تهدید، شکنجه و آزار جسمی نتوانسته جلوی گسترش اسلام را بگیرد و تعداد مسلمانان روزبه‌روز بیشتر می‌شد، تصمیم به اقدامی سازمان‌یافته‌تر و خشن‌تر گرفت. سران قریش در دارالندوه جمع شدند و قراردادی نوشتند که بر اساس آن، تمام روابط اقتصادی و اجتماعی با بنی‌هاشم و بنی‌المطلب قطع شد. این دو قبیله به دلیل حمایتشان از پیامبر اکرم(ص)، هدف این تحریم قرار گرفتند، حتی اگر خودشان مسلمان نشده بودند. قریش این قرارداد را روی پوستی نوشت و در دیوار کعبه آویخت تا همه به آن پایبند باشند و هیچ‌کس نتواند از آن سرپیچی کند.

براساس این قرارداد ظالمانه، هیچ‌کس حق نداشت به این خانواده‌ها غذا یا هر نوع کالای دیگری بفروشد، ازدواج با آن‌ها ممنوع اعلام شد، هرگونه معامله تجاری با آن‌ها حرام شمرده شد و کسی نمی‌توانست با آن‌ها نشست‌وبرخاست یا حتی صحبت کند. هدف قریش روشن بود: با گرسنه گذاشتن و انزوای کامل اقتصادی، پیامبر را مجبور کنند یا از رسالتش دست بکشد یا این‌که خود به خود همه از بین بروند.

پیامبر خدا، همراه با حدود چهل خانواده از بنی‌هاشم و بنی‌المطلب، مجبور شدند به این دره محدود و تنگ بروند. این دره عملاً به زندانی بزرگ تبدیل شد که در آن مردان، زنان، کودکان و سالمندان در شرایطی اسفناک زندگی می‌کردند. محاصره آن‌قدر شدید بود که حتی صدای گریه کودکان گرسنه از درون شعب تا مکه شنیده می‌شد، اما دل‌های سنگی سران قریش نرم نمی‌شد.

زندگی در محاصره؛ نبرد با گرسنگی و محرومیت

تامین غذا در این سه سال یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها بود. در روزهای عادی، هیچ‌کس جرات نداشت برای آن‌ها غذا بیاورد، چون قریش سخت مراقب بود و هر کسی که می‌خواست به آن‌ها کمک کند، خودش تحت تعقیب و تهدید قرار می‌گرفت. تنها در تاریکی شب، عده‌ای معدود که هنوز وجدان داشتند، مخفیانه و با خطر جان کمی غذا برای آن‌ها می‌آوردند. حکیم بن حزام، برادرزاده حضرت خدیجه(س)، یکی از این افراد شجاع بود که شب‌ها مخفیانه کیسه‌ای گندم یا خرما برای آن‌ها می‌برد.

در ماه‌های حج که قریش نمی‌توانست آشکارا جلوی محاصره‌شدگان را بگیرد چون نمی‌خواست بدنامی پیدا کند، مسلمانان اجازه داشتند به بازار بیایند، اما قریشی‌ها برنامه‌ریزی کرده بودند که قیمت‌ها را چند برابر کنند. بازرگانان قریش پیش‌قیمت می‌دادند و کالاها را خودشان می‌خریدند تا چیزی به دست مسلمانان نرسد، و اگر هم چیزی می‌ماند، آن‌قدر گران بود که نمی‌توانستند بخرند. حضرت خدیجه(س)، همسر پیامبر اکرم(ص) که ثروتمند و تاجر بود، تمام دارایی و سرمایه‌اش را در این سه سال برای خرید غذا و تامین نیازهای این جمع صرف کرد، تا جایی که وقتی محاصره تمام شد، دیگر چیزی از ثروتش باقی نمانده بود.


در روزهای عادی که نه حج بود و نه ماه حرام، محاصره‌شدگان مجبور بودند هر چه پیدا کنند بخورند. برگ درخت، پوست درخت و حتی چرم خشک‌شده را در آب می‌خیساندند و می‌جویدند تا گرسنگی‌شان را کم کنند.

بسیاری از کودکان و سالمندان به دلیل سوءتغذیه و ضعف شدید جان باختند. زنان باردار و شیرده در وضعیت فجیعی بودند و شیرخواران از گرسنگی گریه می‌کردند اما مادرانشان چیزی برای دادن به آن‌ها نداشتند.

رفت‌وآمد و ارتباط با بیرون نیز تقریباً ناممکن بود. در روزهای عادی، قریش محاصره را شدید نگه می‌داشت و کسی حق نداشت از شعب خارج شود یا به داخل آن برود. فقط در ماه‌های حرام و ایام حج بود که اندکی آزادی حرکت داشتند، اما باز هم تحت نظارت شدید بودند. هر کسی که سعی می‌کرد با آن‌ها ارتباط برقرار کند یا کمکشان کند، خودش در معرض خطر قرار می‌گرفت و ممکن بود از قبیله‌اش طرد شود یا مورد آزار و اذیت قرار بگیرد.

تجارت و معامله نیز برای محاصره‌شدگان عملاً غیرممکن شده بود. قبل از محاصره، بسیاری از بنی‌هاشم تاجر بودند و کاروان‌های تجاری داشتند، اما حالا دیگر هیچ‌کس حاضر نبود با آن‌ها معامله کند. اگر کاروانی می‌خواست کالایی به آن‌ها بفروشد، قریشی‌ها جلویش را می‌گرفتند و خودشان کالا را می‌خریدند. حتی اگر کسی توانسته بود چیزی بفروشد و پول به دست آورد، این پول هم فایده‌ای نداشت چون کسی حاضر نبود چیزی به آن‌ها بفروشد. این یک محاصره تمام‌عیار اقتصادی بود که هدفش نابودی کامل این جمع بود.

پایان محاصره و معجزه صحیفه

سرانجام در سال دهم بعثت، پس از سه سال محاصره خفقان‌آور، پنج نفر از سران قریش که وجدانشان آرام نمی‌گرفت و از این کار پشیمان بودند، تصمیم گرفتند این ظلم را تمام کنند. این پنج نفر عبارت بودند از: زهیر بن ابی‌امیه، مطعم بن عدی، ابوالبختری بن هشام، زمعه بن اسود و هشام بن عمرو. آن‌ها با هم توطئه کردند که صحیفه را پاره کنند و محاصره را بشکنند. وقتی به سراغ صحیفه‌ای رفتند که روی دیوار کعبه آویخته بود، پیامبر اکرم(ص) به آن‌ها خبر داد که خداوند موریانه را فرستاده و تمام آن نوشته ظالمانه را خورده است و فقط جمله “بسم‌الله الرحمن الرحیم” باقی مانده. وقتی صحیفه را باز کردند، دیدند واقعاً همان‌طور است که پیامبر اکرم(ص) گفته بود. این اتفاق آن‌چنان آن‌ها را تکان داد که با قدرت بیشتری صحیفه را پاره کردند و اعلام کردند که این قرارداد باطل است. این‌گونه محاصره شکسته شد و مسلمانان پس از سه سال رنج و سختی، دوباره به زندگی عادی برگشتند، هرچند خیلی از آن‌ها دیگر سلامتی‌شان را از دست داده بودند.

اولین دیدگاه را بنویسید

خبرهای ویژه