باز هم مثل همیشه داستان آرمان و استقلال تکرار شد…
آرمان رمضانی سوژه هفته اول و بازی استقلال بود. مهاجم جوان گیلانی که در سایپا خوش درخشید. بی سر و صدا و بیحاشیه بود و پرسپولیس به سراغ این خرید جوان رفت.
آرمان در پرسپولیس درخششی نداشت، چون یحیی گل محمدی اصلا به او اعتماد نکرد و بازی نداد! آرمان در یک چرخش عجیب و غریب که از شخصیت و روحیه او بعید بود، به سراغ اردوگاه رقیب رفت و لباس آبی بر تن کرد.
فرهاد مجیدی بر خلاف یحیی به تواناییهای آرمان اعتقاد داشت و از همان اول او را میخواست. شاید اشتباه او بود که انتخابی غلط داشت. آرمان یکی از دهها قربانی کرکری و رقابت بین این دو تیم است. خیلی وقتها آنها بازیکنی را لازم ندارند، اما فقط او را به این دلیل میخرند که به تیم رقیب نرود!
آرمان در زمان فرهاد و در آن قهرمانی بدون شکست مهره ذخیرهای بود که مثل برگ برنده عمل میکرد. هر وقت به میدان میآمد، مفید بود و با زدن گلهای سرنوشت ساز نقش و سهم خود را در قهرمانی داشت.
تابستان قبل که نکونام به استقلال آمد، آرمان را نخواست. او خداحافظی و وسایلش را جمع کرد، بلیط فردایش را گرفت و با تیم بعدی هم بست، اما شب به تلویزیون دعوت شد و آنجا با وجود داشتن تریبون، آنقدر محترمانه حرف زد که نکونام به او پیغام داد برگرد!
فصل قبل آرمان دوباره ذخیره بود، اما نه طلایی، نکونام به وضوح اعتقادی به او نداشت، اما باز آرمان هر وقت به زمین آمد، زحمت خود را کشید و برای استقلال گل زد. گمان میرفت دیگر نظر نکونام تغییر کرده باشد، اما باز این تابستان در بر همان پاشنه چرخید!
دوباره آرمان در آب نمک بود تا تکلیف خارجیها مشخص شود. دوباره در آخرین لحظات به او زنگ زدند که بیا تمدید کن و دوباره قبل از بازی اول مشخص شد بلانکو اجازه بازی ندارد! پس آرمان دوباره با قضا و قدر به ترکیب رسید و اتفاقاً دوباره هم گل زد…
داستان آرمان رمضانی داستان تلخ خیلی از جوانهای کشور ماست. حکایت قدیمی که مرغ همسایه غاز است، اینکه تیمهای ما میلیونها دلار خرج خریدهای خارجی میکنند، اما باز در مواقع حساس و بزنگاه این جوانان خود ما هستند که باید بیایند و کاری بکنند.