جوان آرایشگر به اتهام خیانت در امانت و توهین باید به یکسال زندان محکوم میشد، اما حکم جالب قاضی دادگاه لواسانات، ماجرای عجیبی را برای او رقم زد.
مدتی قبل مردی با مراجعه به پلیس در لواسانات تهران از دوستش بهنام آرین به اتهام خیانت در امانت شکایت کرد. او گفت: آرین، آرایشگر است و چندی قبل یک دستگاه لیزر را که به تازگی خریده بودم از من امانت گرفت تا با آن کار کند. قرار بود وقتی کلینیک زیبایی خودم را راه انداختم، دستگاه را پس بدهد اما درحالیکه کلینیک را راهاندازی کرده بودم، او برای پس دادن دستگاه امروز و فردا میکرد. وی ادامه داد: من که عصبانی شده بودم روز حادثه به آرایشگاه آرین رفتم و او با من درگیر شد و توهین و فحاشی کرد. حالا هم از او به اتهام خیانت در امانت و توهین و فحاشی شکایت دارم. با شکایت این مرد، آرین احضار شد و حرفهای دوستش را پذیرفت و قبول کرد که مرتکب خیانت در امانت شده است. او مدعی بود که چون به تازگی نامزد کرده بود و باید مخارج عروسی و زندگی مشترکش را تامین میکرد، قصد داشت دستگاه لیزر دوستش را روزهای بیشتری نزد خود نگه دارد تا درآمدش را از دست ندهد. با اعترافات متهم، پرونده پس از صدور کیفرخواست به دادگاه لواسانات فرستاده شد و قاضی میثم حسینپور، رئیس شعبه102 دادگاه، رسیدگی به این پرونده را بهعهده گرفت. در جلسه دادگاه، متهم به گریه افتاد و از شاکی خواست تا او را ببخشد.
شاکی نیز درنهایت رضایت داد و دوستش را بخشید اما با این حال متهم از لحاظ جنبه عمومی جرمی که مرتکب شده بود، باید مجازات میشد. قاضی حسینپور میگوید: متهم بهخاطر جرم توهین و خیانت در امانت باید براساس قانون مجازات اسلامی به یک سال زندان محکوم میشد اما با توجه به رضایت شاکی و اینکه هیچ سابقه کیفری نداشت، تصمیم گرفتم به جای اینکه او را به زندان بفرستم از مجازات جایگزین استفاده کنم. وی ادامه میدهد: آرین 30ساله و تازه نامزد کرده بود، من هم به جای حبس حکم دادم که راهی زندان شود و در آستانهماه مبارک رمضان بهمدت 8ساعت، موی سر زندانیان را اصلاح کند. با صدور این حکم، آرین باید به سالن جرائم غیرعمدی در زندان تهران بزرگ میرفت تا کارش را شروع کنداما در آنجا اتفاقی افتاد که آرین نه 8ساعت، بلکه بهمدت 8هفته به زندان میرفت تا موهای زندانیان را اصلاح کند. آرین میگوید: اگر قاضی من را به حبس محکوم میکرد، زندگیام نابود میشد. معلوم نبود تکلیف اجاره سنگین مغازهام چه میشد؟ حتی ممکن بود زندگی مشترکم از هم بپاشد و نامزدم ترکم کند. او ادامه میدهد: از روزی که برای اصلاح موی سر زندانیان به زندان رفتم، بیشتر قدر زندگیام را میدانم؛ به همین دلیل است که تصمیم گرفتم این کار خیر را ادامه بدهم. حتی رفتم دادگاه و از قاضی خواستم که دستور بدهد من چندماه دیگر هم به زندان بروم. چون از روزی که به آنجا رفتم و زندانیان هنگام اصلاح مویشان شروع کردند به شرح دادن داستان زندگیشان، فهمیدم که زندگی در آرامش، نعمت بزرگی است. یکی از زندانیان تعریف میکرد که فردی بهخاطر یک جرم پیش پا افتاده به زندان افتاده، در آنجا با تبهکاران همسفره شده و تصمیم گرفته وارد باندهای خلافکاری و سرقت مسلحانه شود. فهمیدم که خدا چقدر مرا دوست داشته که به حبس محکوم نشدم. از طرفی متوجه شدم زندگی در زندان برای بسیاری از زندانیان چقدر سخت و طاقتفرساست و افرادی که بهخاطر جرائم غیرعمدی و مالی در حبس بهسرمیبرند، چه رنجی تحمل میکنند. برای همین دلم میخواهد کاری برایشان انجام دهم تا شاید تحمل حبس برایشان راحتتر شود.
منبع: همشهری آنلاین